به گزارش “ عصر صنعت ” ؛یکی از راههای پیشگیری از تکرار حوادث و رویدادهای آسیبزا، واکاوی بسترها و عوامل پیدایش آنهاست، برای فهم بهترِ آشوبهای پاییز ۱۴۰۱ و پیشگیری از تکرار آن نیزلازم است بسترهای پیدایش آن شناسایی و تحلیل شود؛
پرده اول: تبیین امنیتی
خطای پلیس در بازداشت و مرگ م. الف (دختری که به دلیل پوشش نامناسب به پلیس امنیت اخلاقی انتقال دادهشده بود)، عدم عذرخواهی از این اتفاق و بهطورکلی روش غلط گشت ارشاد عامل آغاز این آشوبها بود! این تبیین اگرچه آسانترین تحلیل این حوادث است ولی اشتباه بودن آن بهمرور زمان اثبات شد. چراکه حادثه یادشده اتفاقی بود که در هرجایی و برای هر فردی ممکن بود رخ دهد. بهویژه آنکه فیلم لحظه بدحال شدن فرد یادشده در مقر پلیس منتشر و اثبات شد که هیچ تعمدی در میان نبوده است. همچنین با یک بررسی ساده میتوان اثبات کرد که بیشتر فضاسازیها علیه گشت ارشاد نیز مغرضانه و بر اساس فیلمها و کلیپهای بیاساس بود (البته نقدهای منصفانه نسبت به عملکرد گشت ارشاد همچنان محفوظ است).
پرده دوم: تبیین جامعهشناختی
تغییرات اجتماعی، تغییر سبک زندگی، شکاف نسلی از علل و ریشههای اصلی این آشوبها فرض میشود چراکه در این فرض، نسل جدید بهویژه برخی از زنان و دختران این نسل چندان پایبند ارزشها و سنتهای نسل قبلی خود نیستند و از تحمیل سبک زندگی نسلهای قبل به خود ناراضیاند و مرگ م. الف بهانهای شد که این شکاف خود را نشان دهد! این تحلیل اگرچه بیراه نیست، ولی کافی هم نیست. چراکه تغییر اجتماعی، شکاف نسل و… امری همهجایی و همهزمانی نیست و اختصاص به ایران و زمان کنونی ندارد، افزون بر اینکه اساساً تعارض بین نسل جدید با پدر و مادرها و نسلهای قبلی امری طبیعی است و فلسفه تعلیم و تربیت هم حل همین تعارضها و انتقال ارزشها و سنتها به نسلهای جدید است.
در بعد دیگر این تبیین نقش آسیبهای اجتماعی در آشوبهای پاییز ۱۴۰۱ است که اهمیت آن از بعد اول نیز بیشتر است. بهراستی آسیبهای اجتماعی ازجمله وجود فقر، اعتیاد، طلاق، بیکاری، مهاجرت و مانند آن در گرایش برخی اقشار آسیبدیده به آشوبطلبی و حمایت از جریان ساختگی زن، زندگی، آزادی مؤثر بود. بسیاری از زنان درگیر پدیده نابهنجار کشف حجاب، از قسمی از آسیب اجتماعی مثل طلاق و اعتیاد و … رنج میبرند و بسیاری از بازداشتشدگان آشوبها هم سابق شرارت در پرونده داشتند. ازاینرو اگرچه آسیبهای اجتماعی علت اصلی آشوبها نبود، اما آشوب گران و بهویژه طراحان آن توانستند روی این آسیبها سوار شوند.
پرده سوم: تبیین سیاسی
ازنظر سیاسی، آشوبهای سال ۱۴۰۱ در ایران طرح و پروژه از پیش طراحیشده مخالفان و معارضان جمهوری اسلامی ازجمله بهائیان، منافقان، سلطنتطلبان و برخی جریانهای بهظاهر سیاسی و درواقع اپوزیسیون داخلی بود. تبلیغات و طراحیهایی که طی سالهای گذشته مخالفان جمهوری اسلامی ازجمله بهائیها با استفاده از بستر فضای مجازی برای تغییر ذائقه جامعهایرانی در حوزه حجاب و دیگر باورهای مذهبی انجام داده بودند، در آشوبهای ۱۴۰۱ به بار نشست. علاوه بر این آشوبها فرصتی برای پیاده کردن برنامههای لجستیکی برخی از مخالفان جمله منافقان و تجزیهطلبان بود.
پرده چهارم: تبیین اقتصادی
در کنار همه عوامل و بسترهای یادشده نباید از عامل اقتصادی و بهویژه تحریمهای غرب از یکسو و ناکارآمدی مدیریت اقتصادی داخلی طی سالهای منتهی به آشوبها غافل بود. تحریمهای فلجکننده ترامپ، رئیسجمهور تروریست آمریکا که به دنبال خروج از برجام و در زمان دولت منعقد کننده برجام اعمال شد، اگرچه در تحقق هدف اصلی آمریکا ناکام بود، ولی بهاندازهای به زندگی و معیشت جامعهایرانی آسیب زد که میتوانست شعله هر آشوبی را روشن کند. ضعف دولت وقت در خنثیسازی تحریمها براین فضای تلخ دامن زد و تورم کمسابقه را در کشور رقمزده و ایران را در رده سه کشور با تورم بالای جهان قرارداد. آشوبهای ۱۴۰۱ در به دام انداختن برخی از اقشار پایین جامعه، بر دمل چرکین مشکلات اقتصادی نشست.
پرده آخر: نزاع تمدنی
واقعیت این است که خطاهای امنیتی، کمکاری فرهنگی، آسیبهای اجتماعی و تنگناهای اقتصادی درمجموع بسترهایی را برای شعلهور شدن آشوبهای ۱۴۰۱ بهعنوان پروژه سیاسی معارضان فراهم ساخته بود، اما همه این عوامل فرعی و به تعبیر مارکسیستها روبنایی بود، علتالعلل این آشوبها، نزاع تمدنی بود و هست؛ بهعبارتدیگر آشوبهای ۱۴۰۱ بیش از آنکه یک پروسه و فرایند باشد، یک پروژه و برنامه از پیش طراحیشده از سوی رقبای تمدنی جمهوری اسلامی یعنی غربیها و مزدوران داخلی و خارجی آنها بود. این آشوبها بیش از آنکه ناشی از تغییرات اجتماعی و شکاف نسلی و ماحصل ضعفهای جمهوری اسلامی باشد، ریشه در نقاط قوت جمهوری اسلامی در به چالش کشیدن تمدن مادی غرب و پروژه جهانی لیبرال دموکراسی دارد وگرنه هیچ منطقی نمیپذیرد که غربیها برای حمایت از یک تغییر داخلی در یک جامعهای اینقدر هزینه کنند و جنگ رسانهای بزرگی را به راه بیندازند و به حمایت از اپوزیسیون جمهوری اسلامی بپردازند.البته که دشمن غربی بهدقت و زیرکانه پاشنه آشیلها هم را شناسایی میکند و از آنها بهره میبرد.
سخن آخر:
شناسایی عوامل و بسترهای آشوبهای سال گذشته از این منظر اهمیت دارد که سیاستگذاران و متفکران و نخبگان فکری و فرهنگی جامعه در ارائه راهکارها و برنامههای پیشگیرانه به خطا نروند. در پیشگیری این آشوبها به همان اندازه که توجه به تغییرات فرهنگی و شکاف نسلی مهم است، درمان آسیبهای اجتماعی هم اهمیت دارد. در آیندهشناسی آشوبطلبی در ایران همان اندازه که رصد برنامههای ضدانقلاب اهمیت دارد، برطرف کردن مشکلات اقتصادی نیز مهم است. با این نگاه کلان، دیگر اجازه نداریم به عنوان نمونه، به بهانه تغییر اجتماعی و سبک زندگی، دخترکان بیگناه جامعه را در برابر برنامههای ویرانگر بهائیان، رها کنیم و یا سبک زندگی تحمیلی رسانهها را به رسمیت بشناسیم، بلکه به حکم وظیفه حکمرانی، بایستی به داد این فرزندان ایران زمین برسیم.